همانطور که الکترون ها ساخته می شوند، باید به سطحی با بار مثبت یا خنثی، معمولاً ابر دیگری یا زمین، تخلیه شوند و پریز برق روکار نیز از الکتریسته بالایی برخوردار است.
در اواسط دهه 1600، Otto Von Guericke اولین ژنراتور الکتریسیته ساکن را از یک توپ گوگرد ایجاد کرد .
این توپ گوگردی منجر به تحقیقات یک قرن در مورد الکتریسیته ساکن شد.
بن فرانکلین با آزمایش معروف خود با بادبادک ثابت کرد که رعد و برق در واقع نوعی الکتریسیته است: همان نوع «آتش الکتریکی» از بادبادک بیرون میافتد که با آزمایشهایی مشابه آزمایشهایی که توسط توپ گوگردی فون گوریکه ایجاد شد.
فرانکلین از این آزمایش و آزمایش های دیگر توانست مدل سیال الکتریکی خود را توسعه دهد.
مدل فرانکلین، الکتریسیته را به عنوان یک سیال توصیف کرد و مفهوم «حفظ» «سیال الکتریکی» را معرفی کرد .
با این حال، در یک سیستم، بار می تواند روی یک جسم جمع شود و در شی دیگر کاهش یابد و به ترتیب بار مثبت و منفی را القا کند. سیال در این مورد به معنای مایع نیست، بلکه به معنای چیزی است که از ذرات آزادانه در جریان است.
فرانکلین همچنین مفاهیم “مخالف ها جذب” و “دوست پسند” را درک کرد، زیرا او اشاره کرد که اجسام با کمبود مایع الکتریکی به اجسامی با مایع الکتریکی اضافی جذب می شوند و دو جسم در یک حالت – اگر هر دو دارای سیال الکتریکی باشند.
کسری یا هر دو بیش از حد داشتند – یکدیگر را دفع کردند. این مایع همچنین می تواند از نواحی مازاد به نواحی کمبود جریان یابد. «مایع» او، همانطور که اکنون متوجه میشویم، در واقع بارهای الکتریکی منفرد را که الکترون و پروتون نامیدهایم، توصیف میکند .
یکی از اولین مناقشات مرتبط با الکتریسیته مدرن در نتیجه آزمایشات لوئیجی گالوانی با عضلات قورباغه در اواخر دهه 1700 بود.
او پس از مشاهده انقباضات عضلانی پس از اینکه به طور تصادفی چاقوی جراحی خود را به ماهیچه پای قورباغه لمس کرد، شروع به آزمایش با فلزات مختلف کرد تا ببیند آیا می تواند همان انقباض را بازتولید کند یا خیر.
او دریافت که اگر یک قوس دو فلزی (در اصل مداری با دو فلز متصل به یکدیگر و عضله یا عصب قورباغه، شکل 1) ساخته شود، هیچ منبع برق برای ایجاد انقباض پا لازم نیست.